مشکل پدر ومادر

[asma2]

سلام من دختری 20ساله هستم که پدر ومادری دارم که از اول زندگیشون با هم بودند و مشکلات زندگی رو باهم حل میکردند.همیشه پشت هم بودند البته اختلاف نظرهاییم داشتند ولی قابل حل بودند. مادرم کارمند است واین باهم بودنشون طوری بود که حقوق ماردم دست بابام بود البته باباهم شغل ازاد داشت ولی مشکلی نبود.درمسیر زندگی مشکلات مالی زیادی داشتند ولی هیچ وقت در مقابل هم نبودند وهمیشه باهم بودند.حال چندسالیست که شغل پدر به گونه ایست که در محل کار او چند خانم کار میکنند . اوایل مسٔله ای وجود نداشت ولی یکی ازاین کارگرها با وجود اینکه شوهر داره ولی همیشه بین مادر وپدرم اختلاف ایجاد میکنه .این اختلافات در حیطه ی مسايل کاریست.یعنی کاری کرده دیگه بابا به حرف مامان تومسایل کار توجهی نداره وبه اون بیشتر از مامان احترام میگذاره.من ازاین موضوع ناراحت هستم مامانم تواین چند سال با دار وندار بابا ساخته حال که زندگی باتلاش هردوشون بهتر شده این خانم سعی در بهم زدن اون میکنه . لطفا راهنماییم کنید که این مشکلو حل کنم.نمیدونم بااین خانم چکارکنم. اصلابه مادرم احترام نمیگذاره وزبونش هم دراز است.منم نمیتونم حرفی بزنم شمابگید چکار کنم؟

[ghazal1]

سلام من دختری 20ساله هستم که پدر ومادری دارم که از اول زندگیشون با هم بودند و مشکلات زندگی رو باهم حل میکردند.همیشه پشت هم بودند البته اختلاف نظرهاییم داشتند ولی قابل حل بودند. مادرم کارمند است واین باهم بودنشون طوری بود که حقوق ماردم دست بابام بود البته باباهم شغل ازاد داشت ولی مشکلی نبود.درمسیر زندگی مشکلات مالی زیادی داشتند ولی هیچ وقت در مقابل هم نبودند وهمیشه باهم بودند.حال چندسالیست که شغل پدر به گونه ایست که در محل کار او چند خانم کار میکنند . اوایل مسٔله ای وجود نداشت ولی یکی ازاین کارگرها با وجود اینکه شوهر داره ولی همیشه بین مادر وپدرم اختلاف ایجاد میکنه .این اختلافات در حیطه ی مسايل کاریست.یعنی کاری کرده دیگه بابا به حرف مامان تومسایل کار توجهی نداره وبه اون بیشتر از مامان احترام میگذاره.من ازاین موضوع ناراحت هستم مامانم تواین چند سال با دار وندار بابا ساخته حال که زندگی باتلاش هردوشون بهتر شده این خانم سعی در بهم زدن اون میکنه . لطفا راهنماییم کنید که این مشکلو حل کنم.نمیدونم بااین خانم چکارکنم. اصلابه مادرم احترام نمیگذاره وزبونش هم دراز است.منم نمیتونم حرفی بزنم شمابگید چکار کنم؟

آخییی عزیییزم ..این حس مسیولیت پذیریت ستودنیه ..
بنظر من اولین راهکار اینه که مادرتون بطور مستقیم با پدرتون سر این خانم بحث نکنند تا حرمت ها حفظ بشه و مسیله دخالت اون خانوم بین روابط پدر مادرتون در بحث ها بصورت عادی جلوه نکنه که من بعد مدام حرف اون خاتوم تو خونتون باشه ..بعدش هم شما با پدرتون خیلی اروم و با تلفیق منطق و احساس صحبت کنید و حتما اینطور شروع کنید که توی این سالها شما و مامان خیلی خوب باهم کنار اومدید و راجبه همه مسایل کاریتون با مشورت همدیگر موفق بودید و من به داشتنتون افتخار میکنم و خوشحالم که همیشه احترام همو داشتید و نزاشتید هیچ چیزی مامان رو تاراحت کنه و بعد هم بگید که ولی مدتیه که حس میکنم دیگه اون همکاری و همفکریرو با مامان نداریو و نظرش براتون مهم نیست و این یه لطمه بزرگ به زندگیمونه و باعث بهم خوردن ارامشمون میشه و ما میخوایم بتزم مثل همیشه به شما تکیه کنیم و شما مثل همیشه این مشکل رو رفع کنید ...اصلا مستقیم ازون خانم حرفی نزنید ..مستقیم حرف زدن از اون باعث مهم جلوه دادنش میشه ..اون چیزی که باید مهم جلوه داده بشه ارتباط مثبت والدینتونه که اگر دقیقا به همون صورتی که گفتم عنوان کنید امیدش هست که با برانگیخته شدن احساسات مثبت پدرتون همه چیز حل بشه .موفق باشید.